goohardasht.com/tarzan_hb_2000
یک جادوگر قدرتمند که می خواست سراسر یک پادشاهی را نابود کند یک معجون جادویی در چاهی ریخت که
تمامی ساکنان شهر از آن می نوشیدند. هر کس از آن آب می نوشید دیوانه میشد. صبح روز بعد همه مردم از آب آن چاه نوشیدند و همه دیوانه شدند به جز
خود شاه و خانواده اش که چاه مخصوصی داشتند و جادوگر نتوانسته بود آن چاه رامسموم کند.شاه نگران شد وسعی کرد با صدور یک سلسله فرمان برای
حفظ امنیت ملی و سلامتی عمومی مردم را مهار کند.اما پلیسها و کاراگاه ها هم از آب مسموم خورده بودند و فکر می کردند تصمیم های پادشاه احمقانه است
وتصمیم گرفتند هیچ توجهی به آنها نکنند. وقتی ساکنان آن سرزمین فرمانها را شنیدند مطمئن شدند که پادشاه دیوانه شده و فرمانهای نامعقول صادر می کند.
واز او خواستند کناره گیری کند.پادشاه با ناامیدی تصمیم گرفت از تخت کناره گیری کند اما ملکه جلوش را گرفت وگفت:بیا بیرویم از همان چاه عمومی بنوشیم.
بعد ما هم مثل آنها می شویم.وهمین کار را کردند :پادشاه وملکه از چاه دیوانگی نوشیدند وبی درنگ شروع کردند به چرند گفتن.زیردستهایش بلافاصله توبه
کردند.حالا که شاه داشت این اندازه خردمندانه سخن می گفت چرا نباید بگذارند بر کشور حکومت کند؟ آن کشور در صلح و صفا به زندگی خود ادامه داد هرچند
رفتار ساکنانش بسیار متفاوت با کشورهای همسایه بود. وپادشاه توانست تا آخرین روزهای عمرش برآن کشور حکومت کند.
پیغام گیر تلفن پدربزرگ و مادر بزرگ ها
از بیلگیتس پرسیدن از تو ثروت مند تر هم هست؟
18069 بازدید
5 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
13 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian